مجله اتاقک




   مجله اتاقک


   مجله الکترونیکی اتاقک
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها: 17


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




g.o.o.g.l.e..p.a.r.a.z.i.t

آگاهی ها

power By: otaghack-site.tk

درباره ما

ایمیل مجله : otaghack@gmail.com otaghack@yahoo.com
لينك

کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله

تبادل لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجله الکترونیکی اتاقک و آدرس otaghack-site.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینکها
» پرونده بررسی ترانه امروز 4 - سید مهدی موسوی

 

 

در ادامه پرونده «ترانه امروز» که در آن در قالب یادداشت ها و گفتگوهایی از ترانه سرایان و منتقدین  به بررسی مشکلات و معضلات ترانه و ترانه سرایان می پردازیم گفتگویی با سید مهدی موسوی انجام دادیم.

دکتر مهدی موسوی بیشتر از پانزده سال است که با ادبیات پست مدرن نفس می کشد و با آن  سر می کند. از کارگاه های متعدد ادبی گرفته تا انتشار مقاله و کتاب و مجموعه شعر. و شاید برای همین تلاش چندین ساله باشد که به او پدر غزل پست مدرن می گویند. شعری که به گفته خودش قالب را از پیشینیان به عاریت گرفته و تمام تکنیک ها و ویژگی های شعر آزاد را در خود گنجانده است.

 

 


سرودن را با ترانه شروع کردید یا شعر،در حال حاضر در هردو گونه کار می کنید یا تنها به ترانه سرایی مشغولید؟
واقعا اگر بگویم «دقیق یادم نمی آید» درست ترین جواب است. حدود 25 سال قبل بود که اولین شعرها و ترانه هایم را نوشتم. اما چون آن زمان خیلی تبحّر و جدیّت نداشتم هم شعرهایم دارای ایراد وزنی بود هم ترانه هایم تقلیدی از بزرگان ترانه ی آن زمان... اما همیشه گفته ام که شناخت از شعر و شاعرانگی می تواند کمک شایانی به ترانه سرا بکند. در حال حاضر هم خودم را بیشتر شاعر می دانم تا ترانه سرا اما ترانه را به عنوان یک ژانر جداگانه کاملا جدی می گیرم و هم به صورت جدّی ترانه کار می کنم و هم از اجرای شعرهایم به همراه موزیک استقبال می کنم.

مدتی ست کارهای بیشتری از شما اجرا می شود؟ قبلا کمتر کارهایی از شما می شنیدیم چه شد که تصمیم گرفتید کارهابتان را برای احرا واگذار کنید.
من از همان ابتدا با اجرای آثار مشکلی نداشتم. اما ترانه های من از جنسی است که معمولا با موسیقی پاپ هماهنگ نیست و نمی خواهم تحت هیچ شرایطی خودم را تا حدّ آثار بازاری پایین بیاورم. از طرف دیگر هم تاکید دارم که با خوانندگانی کار کنم که شناخت مناسبی از شعر و موسیقی داشته باشند و به قول خودمان کار شهید نشود. و در انتها نباید فراموش کنیم که ترانه سرا نباید دنبال خواننده بدود و گدایی اجرا کند. من خودم همیشه با تمام خوانندگانی که قصد اجرای آثارم را داشته اند برخورد خوبی داشته ام و بیش از تجارت و جنبه ی درآمدزایی به فکر ایجاد یک اثر هنری موفق بوده ام اما هیچ وقت خودم به سراغ خواننده ای نرفته ام و به قول معروف با او لینک نشده ام و مطمئنا حفظ شأن ترانه سرا از هر چیزی مهم تر است.


چه وجوه افتراق و اشتراکی برای شعر و ترانه قائلید و چه تعریفی از ترانه ارائه می دهید؟
آثاری هستند که اختصاصی برای موسیقی ساخته شده اند و جنبه ی ترانگی آنها بیشتر است. خود من در زمینه ی موسیقی سنتی تجربیات زیادی در این زمینه دارم. اما آثاری هم هستند که در ابتدا به عنوان یک شعر (با زبان معیار یا محاوره) سروده شده اند و هنر آهنگساز و خواننده است که آنها را به دل دنیای موسیقی می کشد. مطمئنا ترانه از عناصر شاعرانه و شعر از عناصر موسیقیایی هرگز خالی نبوده و نیست و این دو ژانر در بسیاری از جاها دارای همپوشانی و نزدیکی بسیار هستند. یادمان باشد که خیلی از کارها که ما آنها را شعر می نامیم و می گوییم ترانه نیستند تنها به علت شناخت محدود ما از موزیک و انتظاری است که از ترانه های رایج داریم. مطمئنا بسیاری از آثار متفاوت هم می توانند در ژانر ترانه قرار بگیرند و فقط لازم است که با موسیقی مناسب خود همراه شوند.


آشنایی و ارتباط بسیاری از آحاد مردم با شعر امروزه از طریق ترانه هایی که در آثار موسیقایی می شنوند حاصل می شود آیا این به آن معنی است که کلام همراه با آثار موسیقی دارد رسالت شعر را برای مردم انجام می دهد، اگر اینگونه است ترانه سرایان مسئولیت سنگینی خواهند داشت که مسلما تمامی آنها از عهده انجام این مسئولیت به نحو شایسته بر نخواهند آمد. نظرتان چیست؟
مطمئنا همراه شدن با موسیقی، مخاطب یک شعر را وسیع تر می کند. برای شعر من و همچنین شاعرانی مثل محمدعلی بهمنی بارها چنین موقعیتی پیش آمده است. یعنی شعری که مخاطبش محدود به چند هزار نفر و مخاطبان جدی ادبیات بوده ناگاه در بین عوام و خواص شنیده شده و ورد زبان شده است. این موضوع، تیغ دو لب است! یعنی در عین حال که می تواند به ترویج و همگانی شدن شعر بینجامد می تواند با افزایش خوانده شدن ترانه ها و شعرهای مبتذل و ضعیف، سلیقه ی مخاطب را خراب کرده و انتظار او را از ادبیات تغییر دهد. مطمئنا در اینجاست که رسالت ترانه سرا از سرودن یک ترانه فراتر می رود و می تواند به عنوان شکل دهنده ی بخشی از فرهنگ، نقش ایفا کند. خود من با خوانده شدن اشعار به همراه موسیقی موافقم و خیلی از ما مثلا اگر نبود اجرای خوب «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد» هرگز با بزرگانی مثل «دکتر حمیدی شیرازی» آشنا نمی شدیم.

سرودن بر اساس ملودی از توانمندی های ترانه سرایی قلمداد می شود اما سراینده را قطعا در تنگناهایی قرار می دهد . محاسن و معایب این شیوه سرودن را چگونه می بینید؟
سرودن به همراه ملودی، مطمئنا برای ترانه سرا سودی نداشته و او را محدود می کند. اما در عوض به آهنگساز اجازه می دهد که بدون هیچ محدودیتی خلاقیت خودش را به عرصه ی ظهور برساند و همین موسیقی مناسب ممکن است به ترانه هم اجازه دهد که اوج بیشتری بگیرد. البته یادآوری می کنم که در ابتدای راه ممکن است ملودی به ترانه سرا جهت دهد و به او برای کارش ایده بدهد اما در ترانه سرایی حرفه ای، ترانه سرا خودش در ذهنش ملودی خلق می کند و این آزادی عمل، به او کمک می کند.

بخش اعظم ظرفیت ترانه در روزگار ما صرف عاشقانه سرایی با مراتب متفاوت می شود که نوع متعالی آن تاویلاتی عرفانی دارد، آیا ترانه ظرفیت ورود و پرورش سایر مضامین را ندارد یا این نوعی عدم توانایی ترانه سرایان در بکارگیری تمامی ظرفیت های ترانه است؟
به نظر من به غیر از فکر درآمد، عوام زدگی، فشار تهیه کننده ها و بعضا ناآگاهی خواننده ها و... این عاشقانه سرایی گسترده هیچ توجیهی ندارد. ما حتی در زمینه ی عاشقانه سرایی هم افق های مختلف را کشف نکرده و تنها به تکرار و تکرار چند مضمون خاص بسنده کرده ایم. موسیقی و ترانه، ظرفیت های بسیار بالاتری دارد که ما در آنسوی آب ها بسیار می بینیم و این موضوع در بین بچه های موسیقی آلترناتیو ایرانی نیز دیده می شود. اما نمی توان انکار کرد که خود من با بسیاری خوانندگان دچار مشکل شده ام که از من انتظار عاشقانه سرایی آنهم به مبتذل ترین و کلیشه ای ترین شکل ممکن داشته اند. البته فشارهایی ممیزی و دغدغه ی گرفتن مجوز در اینسوی آب و دغدغه ی کسب درآمد و کنسرت و فروش در آنسوی آب، تاثیر زیادی در این عاشقانه سرایی کلیشه ای دارد. به نظر من ایراد از عاشقانه سرایی نیست ایراد از کسانی است که عشق را تنها در ترانه های سخیف و نهایتا کلیشه ای جستجو می کنند.


وضعیت نقد ترانه را چگونه می بینید، آیا انجمن های ترانه توفیقی داشته اند؟
به نظر من جوّ ایجاد شده برای علاقمند کردن بچه های جوان به سمت ترانه مفید بوده و کمیّت ترانه سراهای ما را بالا برده است. اما بی تعارف باید عرض کنم که در بخش کیفی، توفیق زیادی نداشته ایم و باز هم ترانه سراهای خوب ما محدود به تعدادی جوان خوش قریحه می شوند که تعدادشان به سختی به انگشتان دو دست می رسد. البته تعداد ترانه سرایان خوب شاید از این فراتر است اما متاسفانه بسیاری از آنها موفق به همکاری با آهنگسازان و خوانندگان درجه یک نمی شوند و پس از مدتی سرخورده شده و ترانه را رها می کنند. در هر صورت من در جلسات ترانه ای که در این سالها حضور داشته ام متاسفانه تعداد منتقدین خوب و بی غرض و بی طرف را بسیار کم دیده ام و بیشتر شاهد باندبازی ها و چنددستگی ها هستم. هرچند نمی شود حضور بچه هایی جوان اما بامطالعه را در بین منتقدین انکار کرد.



به آموزش چه سهمی در ارتقای سطح ترانه در کشور می دهید؟
آموزش؟ چند کلاس ترانه سرایی خوب داریم؟ چند ترانه ی ماندگار در کتاب های درسی ما درج شده؟ چند برنامه در مورد ترانه از صدا و سیما و حتی شبکه های ماهواره ای پخش می شود؟ چه کسی دست این جوان های بااستعداد را بی هیچ غرض مادی یا... می گیرد و کمکشان می کند؟ چند کتاب نقد خوب، هر سال در مورد ترانه سرایی منتشر می شود؟ من به آموزش، بی هیچ مبالغه ای نمره ی «صفر» می دهم.


نقش تیتراژها در جهت دادن به سلیقه مردم بسیار موثراست ، همچنین در الگوسازی برای ذهن و زبان ترانه، آیا از این ظرفیت بطورشایسته ای در کشور استفاده شده است یا آسیب هایی هم داشته؟
ما کارهای موفقی را شاهد بوده ایم که در تیتراژ برنامه ها اجرا شده اند و هنوز هم جزء بهترین آثار آن خوانندگان هستند. به نظرم این روند برای جذب توده ی عام به سمت موزیک و ترانه، بد نیست. اما در کل موسیقی صدا و سیما را چندان نمی پسندم و خودم هم سعی می کنم موزیک های مورد نظرم را از طریقی جز صدا و سیما گوش کنم. چون محدودیت های بسیار در این سازمان، اکثرا جلوی خلاقیت هنرمندان را می گیرد.



آسیب های گریبانگیر شعر و ترانه را چه می دانید؟
آسیب ها زیاد هستند. از عدم مطالعه و کار بنیادین تا عدم حمایت دولت، از تهی شدن جشنواره ها و جلسات از بار علمی تا کمبود پشتکار در بین نسل جوان و رها کردن ادبیات بعد از چند سال، از بازار خراب نشر و پخش تا مافیای شعر و ترانه (که در بخش ترانه وحشتناک تر است)، از دشمنی ها و باندبازی ها تا ممیّزی های فله ای و غیرعلمی، از مشکلات آموزشی در سنین پایین تا نقدهای غیراصولی و مخرّب، از روابط بیمار بین هنرمندان تا عدم وجود بانک های ترانه ی مناسب... اگر بخواهیم آسیب ها را ذکر کنیم فقط تیتر کردن آنها چند ماهی طول می کشد! اما مهم ترین آنها عدم فرهنگ سازی و آموزش مناسب از سنین کودکی است که باعث می شود بسیاری از استعدادها هرز بروند و بازدهی لازم را نداشته باشند.


برای نسل جوانی که تازه گام دراین راه نهاده چه توصیه ای دارید؟
من توصیه می کنم به خواندن و خواندن و پشتکار و ممارست... توصیه می کنم به دوری از حواشی و عاشق ادبیات بودن... توصیه می کنم که در بند شهرت و پول و... نباشند و به جای آن تلاش کنند؛ که اگر راه درست را انتخاب کنند اینها خود به خود در کنارش حاصل می شود.


نقش شورای شعر وزارت ارشاد را در گسترش و تعمیق موسیقی و آثار آن چگونه ارزیابی می کنید؟
نقش مخرّب!! این شورا تا حالا چه گرهی را از مشکلات ادبیات باز کرده؟ اگر ممیّزی روی کیفیت آثار بود آنهم به شرطها و شروطها می توانست مفید باشد اما حالا که کلّ فعالیت دوستان به حذف آغوش و بوسه از ترانه ها محدود می شود و هیچ کار زیربنایی و علمی برای پیشرفت ترانه انجام نمی گیرد به نظرم وجود این شورا سودی برای شعر و ترانه ی معاصر ندارد.


جه پیشنهادی برای به سامان تر شدن اوضاع سرود و ترانه و موسیقی در فضای فرهنگی کشور دارید؟
پیشنهادم ایجاد بانک های بی طرف ترانه است که بتوانند خوانندگان و آهنگسازان و ترانه سراها را به دور از مافیای رایج به هم متصل کنند. همچنین برخوردی بازتر و منطقی تر با ترانه ها در ممیّزی که از زیرزمینی شدن بدنه ی اصلی ترانه و موسیقی ایران جلوگیری کند.



بحث در نظر گرفتن جنسیت ترانه سرا های زن  در آثارشان از بحث های مطرح این روزهاست ، به نظرتان عدم حضور خواننده های زن مشخصا  در موسیقی داخل کشور و یا تعداد کم در خارج از ایران  باعث ایجاد محدودیت در کار ترانه سرا های زن نشده؟
همانجور که من می توانم از قول یک زن و با راوی دختر، شعر و ترانه بگویم یک زن هم می تواند از دیدگاه مرد بگوید. در مورد خوانندگی هم همین است. مثلا اگر راوی یک ترانه کودک باشد اشکالی ندارد که یک خواننده ی بزرگسال آن را بخواند. اما قبول دارم که در بعضی جاها کار ترانه سراهای زنی که توسط مرد خوانده می شود کمی لوس و زننده می شود و با توجه به کمبود خوانندگان زن مطرح، این موضوع، ترانه سراهای خانم را با مشکلی جدی روبرو می کند.


آسيب ترانه هاي ذهني؟
گاهی ترانه های ذهنی به سمت رک گویی و حرف زدن رو به مخاطب می روند و گاهی نیز دچار شعارزدگی می شوند. اکثر این ترانه ها درددل ها و زنجموره هایی هستند که درباره ی دلگرفتگی و عشق و بی وفایی به صورت منولوگ رو به مخاطب ادا می شوند. البته ما ترانه های ذهنی موفق هم داریم اما همان ترانه ها هم در انتها به سمت تصویر و عینیت می آیند. حال ممکن است آن تصاویر، رئال و تجربه شده نباشند.

 

آسيب ترانه هاي عيني؟
ترانه های عینی اکثرا با ایجاد تاویل پذیری، از کلیشه ها خود را رها می کنند اما گاهی خود ِ این تصاویر نیز دچار کلیشه ها شده و لایه های معنی خود را از دست می دهند. تصاویر دستمالی شده ای که در ترانه های امروز بسیار به چشم می خورند و مطمئنا زمانی دارای تازگی بوده اند. در کل من ترانه ای که با عینیت روبرو باشد را ترجیح می دهم و حافظه ی تاریخی ما هم مملو از ترانه های ماندگاری از این جنس است.


تاثير عدم مطالعه و نداشتن سواد ادبي بر روي كليت جريان ترانه نويسي؟
عدم مطالعه و سواد کافی در مرحله ی اول آفرینش، باعث خطاهایی مثل ایراد در وزن، قافیه و... می شود که متاسفانه حتی در کار ترانه سراهای حرفه ای که با خوانندگان مشهور کار کرده اند نیز دیده می شود. در مراحل بعد عدم مطالعه به مواردی مثل عدم خلاقیت و کلیشه ای و تقلیدی شدن آثار می انجامد که در واقع هنرمند چون از لحاظ فکری و اندیشگانی تغذیه نمی شود حرفی برای گفتن ندارد و اثرش از اندیشه و حتی تصاویر تازه خالی است.


در مسير جريان ها ، كليشه و موج بازار نوشتن؟
در مسیر بازار و جریان نوشتن هم لازم است. بالاخره در هر سرزمینی ترانه سراهای درجه سه و آهنگ های پیش پا افتاده هم لازم هستند و نباید همه ی کارها در اوج باشد. اما مشکل از آنجا شروع می شود که ترانه سراهای خوب ما نیز به خاطر پول و شهرت، به سمت بازاری نوشتن بروند که امروزه متاسفانه زیاد دیده می شود. و مشکل از آنجا شدت می گیرد که ترانه سراهایی که مستقل هستند و آثار متفاوت و خوب ارائه می دهند بیکار می مانند و آهنگسازان و خوانندگان به سراغ آنها نمی روند.


معضل دستمزد ترانه سراها و مشكلات ترانه سراها از اين منظر؟
متاسفانه تهیه کننده و گاهی خوانندگان، پول استودیو و تنظیم کننده و آهنگساز و حتی طراح کاور آلبوم را خوب می دهند اما به ترانه سرا که می رسند سعی می کنند تا جای ممکن پول او را ندهند. البته خود ترانه سرایان که سعی می کنند با کم کردن پول خود، بازار همدیگر را خراب کرده و نوعی رقابت منفی ایجاد کنند مقصرتر هستند. در هر صورت خوانندگانی که کارشان را جدی دنبال نمی کنند (و جدیدا حتی خوانندگان درجه ی یک!!) همیشه ترجیح می دهند به جای کار کردن با یک ترانه سرای عالی (با هزینه ی بالا) با مشابه های تازه کار و ضعیف او با مقدار هزینه ی کم و حتی رایگان کار کنند. البته جدیدا که خیلی هایشان خودشان شخصا وارد کار ترانه سرایی شده اند و یادشان رفته که یک ترانه ی عالی، تضمین کننده ی یک سوم از کار یک موزیک موفق است.


معتقدید ترانه یک متن است اگر متن است آیا یک متن مستقل است یا وابسته؟
خیلی ها معتقدند ترانه خصلتاً گفتاریست و باید آن را خواند و کتاب کردن آن چندان معنی نمیدهد. شما چه نظری دارید؟
من هم ویژگی گفتاری و اجرایی ترانه را خیلی بالاتر می دانم و شخصا با خوانندگانی که کار می کنم دکلمه ی اثر را هم برایشان می فرستم تا شناختشان حتی از تاکید روی کلمات در جمله، بالاتر باشد. اما خب در اینکه کتاب هم می تواند به گسترش بیشتر ترانه کمک کند و نوشتار یک اثر، قابلیت ایستایی و تفکر بیشتری دارد شکی نیست. در موقع شنیدن یک ترانه شما با حس جلو می روید اما موقع خواندن آن فرصت دارید که بعد از هر بیت، مکث کرده و بیندیشید. پس هر دو شکل ارائه مفید است هرچند بهترین شکل ارائه ی آن همراه با موسیقی است.


ترانه ی امروز فارسی یک جریان مجزاست یا هنوز به یک گونه ی خاص و فراگیر در نیامده؟اگر معتقدید یک جریان مجزاست شاخصه هایش را بگویید
به نظر من ترانه ی امروز فارسی با وجود گسترش کمّی هنوز نتوانسته ویژگی های تئوری خودش را تبیین کند. کمبود پشتوانه ی علمی باعث شده که ترانه سرایی در ایران تا اندازه ای سلیقه ای بوده و در خیلی جاها متراژ صحیحی برای نقد وجود ندارد. به همین خاطر آن را یک جریان مجزا تلقی نمی کنم مخصوصا وقتی که هنوز اکثرمان در حال آزمون و خطا هستیم.


موسیقی امروز ایران جلوتر حرکت می کند یا ترانه ی امروز؟
نمی شود مرز مشخصی تعیین کرد. در بین جوان های موسیقی دان چهره های موفقی داریم و در بین ترانه سراها نیز. و خیل عظیمی را هم داریم که موسیقی و ترانه ی بی ارزش تولید می کنند که نمونه های زیادی از آنها هر روز در اینترنت و شبکه های ماهواره ای پخش می شود. به نظرم اتفاقات خوبی در زمینه ی ترانه و موسیقی دارد رخ می دهد که نتیجه اش معرفی نسلی تازه از هنرمندان متفاوت است.



در میان محافل ادبی فعلاً ترانه رونق بیشتری دارد تا باقی صورت های شعری ، به اعتقاد شما این پایدار خواهد بود؟
به نظرم ترانه طبیعتا باید مخاطب بیشتری داشته باشد چون مخاطب موزیک از شعر بیشتر است. در تمام جهان هم این وضعیت وجود دارد. خود من هم شعرهایی که سروده ام و بعدها به صورت موزیک درآمده اند با استقبال بیشتری از شعرهای حتی قوی ترم روبرو می شوند. در مورد داستان هم که ممکن است مخاطبش حتی از ترانه وسیع تر باشد اما مطمئنا مردم علاقه ای به شنیدن یک داستان در یک جلسه ی عمومی ندارند و طبیعی است که در محافل ادبی، استقبال از ترانه از دیگر شکل های ادبی بیشتر باشد.


چرا در ترانه به اندازه ی شعر سپید یا سنتی تئوریسین یا منتقد نداریم؟
اولا چون سابقه ی ترانه خیلی در فرهنگ ما طولانی نیست و حتی در آنسوی آب ها هم هنوز برای آن جدا از شعر و موسیقی چندان ماهیت جداگانه ای قائل نشده اند. دوم اینکه ترانه ی ما بعد از یک دوره ی موفق، شاهد رکودی چندین ساله و ناخواسته بوده و تازه حدود 15 سال است که ما شاهد رونق دوباره ی آن هستیم و هنوز فرصت کافی برای نقد و بررسی آن نبوده است. سوم اینکه متاسفانه فرهنگی در بین ترانه سراها رایج بوده که آن را کار دل دانسته اند و گاهی نیز فرموده اند «شعره باید خودش بیاد!!» و هنوز هم گاهی رعایت نکردن اصول را چندان مهم نمی دانند. البته نسل جوان کم کم نیاز به نقد و چارچوب بندی را حس کرده و با نگرش تطبیقی و پیاده کردن مسائل فلسفی، شعری و... روی ترانه، دارد به دریافت های تازه ای می رسد.


تاثیر مثبت و یا منفی کانون و انجمن های ترانه بر پیشرفت ترانه؟
انجمن های شعری برای شروع راه و ایجاد جوّ و شور بسیار مناسبند. همچنین باعث شنیدن کارهای اجرا نشده و نقدهای دوستان می شود و در واقع برای ابتدای راه، نکات خیلی آموزنده ای دارد. اما بعد از طیّ این مرحله تنها چیزی که به هنرمند کمک می کند مطالعه و تلاش و پشتکار و خلاقیتش در خانه است. متاسفانه گاهی در جلسات ادبی باندبازی ها و پس از آن جوّ خاله زنکی و عمومردکی وجود دارد که هنرمند را از اصل هنر به حاشیه می کشاند و تنها وقت او را تلف می کند.


پیش بینیتان از آینده ی ترانه ی فارسی چیست؟
من آینده ی ترانه ی فارسی را روشن می بینم. نسلی طلایی در حال رسیدن به بلوغ و انتشار آثاری موفق است و نسلی که از راه رسیده با عصیانش راه جدیدی را در آینده باز خواهد کرد. محیط هایی مثل اینترنت و دنیای مجازی مانع انحصار گروهی خاص شده و هر نوع موسیقی و ترانه ی متفاوت توان رسیدن به مخاطب را دارد. همین که می بینم ترانه سراها به تهران محدود نشده و در دورافتاده ترین نقاط ایران شاهد خلق زیباترین ترانه ها هستیم گامی رو به جلوست که امیدوارم با هدایت و حمایت بیشتر به سرمنزل مقصود برسد.

 

 

 

منبع:جوان ایرانی

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : ADMIN | تاريخ : برچسب:ترانه امروز,سید مهدی موسوی, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» عناوين آخرين مطالب